سوءقصد به جان ترامپ یا تزلزل دموکراسی آمریکا

«دونالد ترامپ» رئیس جمهور سابق آمریکا بار دیگر هدف یک سوءقصد قرار گرفت و این دومین حادثه از این نوع طی دو ماه اخیر محسوب می‌شود.

چند گلوله دیگر برای هدف گرفتن شخصیت‌های سیاسی آمریکا وجود دارد؟ این رویداد، مساله افزایش خشونت سیاسی در ایالات متحده را در کانون شدید توجهات قرار داده است.

سیاستمداران نمایش‌های همیشگی خود را در واشنگتن از سر گرفته‌اند یعنی محکومیت خشونت و دعوت به اتحاد. با این حال، در پشت این الفاظ دهن پر کن، یک نظام سیاسی قرار دارد که در حال از کنترل خارج شدن است؛ چراغی که آرام آرام کم سو می‌شود.

رسانه‌های و تحلیلگران آمریکایی توضیح و تفسیرهای مختلفی ارائه کرده‌اند: افزایش نابرابری اجتماعی، قطبی سازی سیاسی، گسترش اخبار جعلی و مالکیت سلاح لجام گسیخته.

برخی حتی رنگ تاریخی نیز به این رویداد اضافه کردند و گفتند که خشونت سیاسی همیشه بخشی از امور سیاسی آمریکا بوده است. روند تکامل نظام دموکراتیک آمریکا و رسیدن به وضعیت فعلی آن با نقایص اولیه در این دستگاه مرتبط است. با این وجود، نظام دموکراتیک آمریکا قابلیت‌های خوداصلاحی دارد و مشکل کنونی آن است که این قابلیت در حال ضعیف شدن است. این نظام دیگر قادر نیست با پیشرفت و توسعه جهانی دموکراسی همگام شود و نمی‌تواند خود را با تحولات سیاسی و اجتماعی درون آمریکا سازگار کند.

نقایص این رقابت دو حزبی در طول زمان به طور فزاینده‌ای در حال آشکار شدن است.

نظام انتخاباتی آمریکا به تدریجا در حال تبدیل شدن به یک بازی پول است. هر کسی که منابع مالی دارد می‌تواند در نتایج انتخابات دست ببرد. شرکت‌ها و افراد متمول به سادگی به وسیله کمک‌های مالی سیاسی بر جهت‌های سیاست‌ها تأثیر می‌گذارند.

احساس می‌شود طی این روند صدای شهروندان عادی به طور کامل به حاشیه رانده می‌شود. این سیاست پول‌محور نابرابری اجتماعی را تشدید می‌کند و اعتماد عمومی به نظام سیاسی را از بین می‌برد.

این نظام دوحزبی به یک عملکرد غیر صادقانه تبدیل شده است. ظاهرا جمهوری خواهان و دموکرات‌ها در تضاد هستند، اما در باطن، آنها درگیر یک بازی قدرت پی در پی هستند. درگیری‌های آنها درباره حل مشکلات نیست بلکه به پیروزی در انتخابات مربوط است. در این فرآیند روح اصلی دموکراسی کنار گذاشته شده و نهایتا شکاف اجتماعی و قطبی سازی تعمیق می‌شود.

شبکه‌های اجتماعی در ایالات متحده ابزاری برای دروغ و نفرت پراکنی هستند. در چنین محیط اطلاع رسانی، قضاوت منطقی برای افکار عمومی دشوار است و ایدئولوژی‌های افراطی و تئوری‌های توطئه خودنمایی می‌کنند.

نظامی قضایی این کشور هم سیاسی شده است. قضات دیوان عالی دیگر داوران بی طرف نیستند، بلکه به نمایندگان منافع حزب تبدیل شده‌اند. قانون دیگر نماد عدالت نیست، بلکه سلاحی در مبارزات سیاسی است. قوه قضاییه به شکلی بحرانی دیگر نمی‌تواند این مشکلات را حل کند و در عوض به خالق مشکلات تبدیل شده است.

به طور خلاصه باید گفت نخبگان سیاسی واشنگتن بهتر است در استفاده از عبارت «دموکراسی» در صحنه بین‌المللی مراقب باشند، زیرا ممکن است بیشتر به مردم یادآوری کند که به چالشی که در داخل با آن روبرو هستند توجه بیشتری داشته باشند و به اعتبار آنها لطمه بزند.

گلوله‌ها در حال پروازند و عواقب بالقوه آن وخیم است. آنها در نهایت چه کسی را هدف خواهند گرفت؟ باید صبر کرد و دید.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا