چرا شرط بندی واشنگتن روی «کارت تبت» سرانجامی جز باخت ندارد؟

گروهی از سیاستمداران ضد چینی در اقدامی نمادین و پوچ، اخیرا سعی در تصویب لایحه‌ای کرده‌اند که مفهوم به اصطلاح «تبت بزرگ» را به رسمیت می‌شناسد، مفهومی که ساخته و پرداخته گروه «دالایی لاما» است و هیچ اساسی در واقعیت‌های سیاسی یا جغرافیایی چین ندارد.

شایان ذکر است که این لایحه مربوط به «شی‌زانگ»، که به «تبت» نیز معروف است، منعکس کننده یک اجماع واقعی میان مردم آمریکا یا حتی میان دولت این کشور نیست. این اقدام در عوض محصول گروه کوچک اما پر سر و صدا از جنگ‌طلب‌های ضد چینی است که سعی کرده‌اند بر گفتگو در خصوص روابط آمریکا-چین تسلط یابند.

«جیم مک‌گاورن» نماینده دموکرات کنگره آمریکا که حامی این لایحه است، با ادامه دستور کار نادرست مهار چین بار دیگر بی توجهی گستاخانه به عُرف‌های بین‌المللی و تعهدات دیپلماتیک آمریکا را نشان داده است.

این لایحه که با لفاظی‌های حقوق بشری در هم آمیخته، چیزی جز تلاشی آشکار برای مداخله در امور داخلی چین نیست.

مک‌گاورن و سیاستمداران ضدچینِ هم‌قطار او واقعیت‌های تاریخی و حقوقی که شی‌زانگ را بخشی جدایی‌ناپذیر از چین می‌داند، نادیده می‌گیرند. آنها در عوض با نادیده گرفتن پیامدهای بالقوه چنین اقداماتی، تصمیم گرفته‌اند روایت حاشیه‌ای را که توسط عناصر جدایی طلب ترویج می‌شود، تقویت کنند.

این دیدگاه‌های سمی در ایالات متحده که به هر موضوع مرتبط با چین از دریچه رقابت راهبردی نگاه می‌کند، هر بحث سیاسی را به یک بازی حاصل جمع صفر تبدیل می‌نماید. این ذهنیت نه فقط غیرسازنده است بلکه خطرناک نیز هست چرا که خطر تشدید تنش میان دو اقتصاد بزرگ جهان را به همراه دارد.

چین یک کشور چند قومیتی متحد با تاریخچه‌ای طولانی است. ایده به اصطلاح «استقلال تبت» از جانب نیروهای امپریالیست به رهبری بریتانیا در میانه قرن نوزدهم میلادی ایجاد شد.

شی‌زانگ امروزه شاهدی بر ثبات و هماهنگی اجتماعی است. شی‌زانگ با یک اقتصاد قوی و استانداردهای زندگی رو به رشد در حال استقبال از عصر جدید توسعه کیفی است.

زیرساخت‌های این منطقه شاهد بهبودهای چشمگیر بوده است، از بزرگراه‌های مدرن گرفته تا شبکه‌های ریلی گسترده، نواحی دورافتاده را به بقیه کشور متصل کرده و تجارت و گردشگری را تسهیل نموده است.

سیستم‌های آموزش و خدمات درمانی تقویت شده و این اطمینان ایجاد شده است که مردم شی‌زانگ دسترسی بهتری به خدمات ضروری دارند. به علاوه، تلاش‌های حفاظت فرهنگی نیز در جریان است به گونه‌ای که میان سنت‌های غنی این منطقه با نیازهای مدرنیزاسیون تعادل ایجاد کرده است.

پس چرا این سیاستمداران آمریکایی اصرار بر سیاه‌نمایی چین دارند؟ پاسخ این سوال در وسواس فکری آنها به حفظ هژمونی ایالات متحده نهفته است. این سیاستمداران که از توسعه سریع چین دل خوشی ندارند، این روند را تهدیدی برای جاه‌طلبی‌های هژمونیک خود می‌دانند.

آنها به جای آنکه وارد رقابت منصفانه شوند، به لکه‌دار کردن وجهه بین‌المللی چین از طریق روایت‌های منفی متوسل شده‌اند. آنها نه با دلایل مشروع بلکه به عنوان ابزاری برای خفه کردن رشد و مهار توسعه چین، تحریم‌ها را اعمال می‌کنند.

رسانه‌های غربی در این کارزار به سلاح تبدیل شده‌اند و اقدام به انتشار اطلاعات نادرست برای دستکاری افکار عمومی و تضعیف پیشرفت چین در عرصه جهانی می‌کنند.

با این وجود، از آنجایی که این دروغ‌ها وقتی زیاد می‌شوند به شکلی فزاینده بی دقت و ناشیانه‌ می‌شوند، کارایی دستگاه دروغ سازی آمریکایی کاهش می‌یابد.

سیاستمداران و پژوهشگران در سراسر جهان با استناد به تجربیات دست اول در خصوص چین، سیاه‌نمایی‌های بی‌پایه علیه این کشور آسیایی را مردود دانسته‌اند.

«ماریا گوستاوا» سفیر موزامبیک در چین که شی‌زانگ را از نزدیک دیده است، گفت برخی رسانه‌های غربی که به اصطلاح موضوعات حقوق بشری در شی‌زانگ را داغ می‌کنند به خاطر این نیست که به جان انسان‌ها در آنجا اهمیت می‌دهند بلکه بخاطر اهداف ایدئولوژیکی و هژمونیکی درباره آن هیاهو به راه می‌اندازند.

نیت واقعی این لایحه به اصطلاح مرتبط با شی‌زانگ مهار چین است. شبکه دروغ‌هایی که حول این موضوع تنیده شده تفاوتی با تلاش‌های گوناگون طی سال‌های اخیر توسط برخی از سیاستگذاران آمریکایی که به شکلی فزاینده بر مهار چین تمرکز کرده‌اند، ندارد.

اما اشتباه نکنید: این اقدام هم مانند مانورهای قبلی، ناکام خواهد ماند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا