«ملیگرایی قربانیوار» ژاپن؛ مانعی برای آشتی تاریخی در شرق آسیا
موانع صلح در شرق آسیا
امسال (۲۰۲۵) مصادف است با هشتادمین سالگرد پیروزی مردم چین در جنگ مقاومت علیه تجاوز ژاپن و همچنین پیروزی در جنگ جهانی ضد فاشیستی. با وجود گذشت هشت دهه، جهان بار دیگر خود را در نقطهای حساس و در برابر یک دوراهی تاریخی میبیند.
در همین راستا خبرنگار روزنامه گلوبال تایمز (GT) در گفتوگویی با لیم جی-هیون (لیم)، مورخ کرهای، استاد تاریخ فراملی و مدیر مؤسسه مطالعات انتقادی جهانی در دانشگاه سوگانگ سئول، درباره پژوهشهای او پیرامون تاریخ جنگ جهانی دوم و دلایل بیمیلی ژاپن به پذیرش مسئولیت واقعی جنایات جنگی خود، به بحث نشست.
متن کامل گفتوگوی خبرنگار گلوبال تایمز با لیم جی-هیون در پی میآید:
گلوبال تایمز: اهمیت پیروزی در جنگ جهانی ضد فاشیستی برای صلح جهانی و نظم بینالمللی امروز چیست؟
لیم: آیا پیروزی متفقین بر قدرتهای محور فاشیسم به معنای پایان کامل فاشیسم بود؟ متفقین و جناح دموکراتیک جهانی در جنگ جهانی دوم پیروز شدند، اما این پیروزی تنها جنبه سیاسی و نظامی داشت. جنگ جهانی دوم در واقع، همانطور که آنتونیو گرامشی، اندیشمند ایتالیایی، گفته است، یک «جنگ موضعی» علیه فاشیسم بود؛ جنگی که هنوز در بسیاری از عرصهها پایان نیافته است. ما امروز صرفاً در دوران «پساجنگ» زندگی نمیکنیم، بلکه در دورانی «فراجنگ» به سر میبریم؛ دورانی که مبارزه علیه این نیروهای ریشهدار همچنان ادامه دارد. پایان واقعی «جنگ جهانی دوم طولانی» تنها زمانی رقم خواهد خورد که رژیمهای نئوپوپولیستی جهانی شکست بخورند.
گلوبال تایمز: در شرق آسیا، مردم چین و کره هر دو قربانی تجاوز ژاپن در طول جنگ جهانی دوم بودند. پیروزی بر ژاپن برای دو ملت ما چه معنایی دارد؟
لیم: درست است. مردم چین و کره هر دو قربانی امپریالیسم ژاپن بودند، اما همزمان در شمار پیروزمندان جنگ نیز قرار گرفتند. چین بهعنوان یکی از قدرتهای متفقین و کره بهعنوان ملتی که در نتیجه پیروزی متفقین آزاد شد، یک میراث مشترک دارند. روایت رسمی تاریخ این پیروزی، روایت غلبه دموکراسی بر فاشیسم، استعمارشدگان بر استعمارگران و ستمدیدگان بر ستمگران است. در واقع، قربانیان جنایات فاشیستی و سلطه استعماری توانستند بر عاملان آن غلبه کنند و نظم جهانی فاشیستی-امپریالیستی را در هم بشکنند. اما مسئله اینجاست که قربانیان نتوانستند قواعد بازی سیاست بینالملل را تغییر دهند و همان قوانین پیشین همچنان حاکم باقی ماند. من معتقدم که «جنگ جهانی دوم طولانی» تا زمانی که این قواعد تغییر نکند، در واقع پایان نخواهد یافت.
گلوبال تایمز: مردم کره جنوبی تا چه اندازه از تاریخ جنگ جهانی دوم آگاهی دارند؟ نقش چین، بهویژه در مبارزه با تجاوز ژاپن، در ذهن آنها چه جایگاهی دارد؟
لیم: امروزه درک عمومی در کره جنوبی از جنگ جهانی دوم اغلب تحت تأثیر دیدگاههای اروپامحور یا خودمحور شکل میگیرد. در این میان، شخصیتهایی مانند چرچیل، روزولت و استالین بیشتر از رهبران آسیایی نظیر مائو یا چیانگ کایشک در حافظه تاریخی برجسته هستند. فداکاریها و نقش محوری چین با وجود تحمل رنجهای عظیم در جنگ آسیا-اقیانوسیه، اغلب نادیده گرفته میشود. در حالی که کشتار نانجینگ معمولاً بهعنوان نقطه ارجاعی برای یادآوری رنج کرهایها مطرح است، چین همچنان در حافظه تاریخی یک «متحد فراموششده» باقی مانده است.
گلوبال تایمز: در ماه آوریل شما کتابی با عنوان «ملیگرایی قربانیوار؛ تاریخ و خاطره در عصر جهانی» منتشر کردید. این کتاب بر چه موضوعی تمرکز دارد؟ «ملیگرایی قربانیوار» را چگونه تعریف میکنید؟
لیم: من «ملیگرایی قربانیوار» را الگویی روایی میدانم که به ملتها امکان میدهد از طریق تأکید بر جایگاه تاریخی قربانی بودن، برتری اخلاقی و مشروعیت سیاسی امروز خود را تثبیت کنند. این کتاب بر دو نکته اساسی تأکید میورزد: نخست اینکه در روند جهانیشدن حافظه تاریخی، گفتمان ملیگرایانه از قهرمانمحوری به قربانیمحوری تغییر کرده است. چون قربانیان حامل سرمایه اخلاقی ملیگرایی به شمار میآیند، این روند به رقابتی ناخوشایند میان ملتها برای اثبات بیشترین رنج و خسارت تبدیل شده است. دوم اینکه کتاب با بررسی نمونههای تاریخی در سطح جهانی نشان میدهد چگونه «ملیگرایی قربانیوار» در حافظه جمعی جوامع نفوذ کرده و آن را تحت سلطه گرفته است. هدف نهایی این نوشتار، رهایی حافظه جهانی و ملی از این رقابتهای ناسیونالیستی و حرکت به سوی همبستگی یادمانی و آشتی تاریخی از طریق کنار گذاشتن ملیگرایی قربانیوار است.
گلوبال تایمز: شما اخیراً به اروپا سفر کرده و از یادبودهای جنگ بازدید کردهاید. مهمترین یافتهها و مشاهدات شما چه بود؟
لیم: یکی از مباحث محوری که امروز در فضای حافظه اروپا مطرح است، بازنگری پسااستعماری در روایت هولوکاست است. در سالهای اخیر صداهایی که خواستار نگاه انتقادی به اروپامحوری یادمانی هستند، رو به افزایش است. جنگ جاری در غزه نیز نشان داد که «ملیگرایی قربانیوار» میتواند چه خطرات بزرگی برای امروز و فردای جهان به همراه داشته باشد. همانطور که زیگموند باومن، جامعهشناس برجسته، به درستی گفته است، درس اصلی هولوکاست این نیست که فقط از تکرار فجایعی مشابه علیه خود بترسیم، بلکه این است که دریابیم ما نیز میتوانیم به عاملان چنین فجایعی بدل شویم.