حملات اسرائیل علیه ایران؛ چرا جهان به دیپلماسی چین بیش از جنگافروزی آمریکا نیاز دارد؟
حملات اسرائیل علیه ایران؛ چرا جهان به دیپلماسی چین بیش از جنگافروزی آمریکا نیاز دارد؟
حملات نظامی اسرائیل علیه ایران، نشانهای از تشدید خطرناک تنشها با پیامدهایی وخیم نه فقط برای خاورمیانه، بلکه برای ثبات جهانی است. این حملات که از فرماندهان ارشد نظامی ایران تا دانشمندان هستهای را هدف گرفته، نه تنها به اهداف ادعایی خود نرسیده، بلکه نتوانسته عزم ایران یا پیشرفتهای علمی آن را محدود کند. در مقابل، قطبیشدن منطقهای را تشدید کرده و نیاز فوری به یک رویکرد دیپلماتیک چندجانبه برای کاهش تنشها را آشکار ساخته است.
اظهارات «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر اسرائیل، مبنی بر اینکه این عملیات میتواند به تغییر رژیم در ایران منجر شود، نه نشانه دوراندیشی راهبردی، بلکه بیانگر ناامیدی است.
مطرح کردن احتمال هدف قرار دادن «آیت الله سیدعلی خامنهای» رهبر ایران، تنها احتمال گسترش درگیری را افزایش داده است. نتانیاهو که با فشارهای داخلی و بینالمللی روزافزونی مواجه است، به شکلی فزاینده به مداخله خارجی – بهویژه از سوی ایالات متحده – برای تغییر مسیری که خود به شعلهور شدن آن کمک کرده، متکی شده است.
با این حال، دخالت نظامی آمریکا خطر آغاز جنگ منطقهای گستردهتر را در پی دارد. خلیج فارس، بهعنوان شریان حیاتی انرژی جهان، نخستین قربانی خواهد بود؛ موضوعی که بازارهای بینالمللی را متزلزل کرده و ثبات اقتصادی جهانی را تهدید میکند.
در درون ایالات متحده نیز دیدگاهها متفاوت است. در حالی که «دونالد ترامپ»، رئیسجمهور آمریکا مداخله مستقیم را رد کرده، اما حمایت صریح او از حملات اسرائیل – که آن را «عالی» توصیف کرده – تنها نقش واشنگتن را در این بحران مبهمتر کرده است. کمپین «فشار حداکثری» پیشین ترامپ علیه ایران پیشتر ناموفق بوده و به جای تسلیم، به ایرانی مقاومتر و توانمندتر از نظر نظامی انجامیده است. چنین رویکردهای یکجانبه، که با تحریم و تهدید نظامی همراه است، افکار عمومی جهانی را از خود دور کرده و انتقاداتی گسترده را برانگیخته است.
در نقطه مقابل، چین قاطعانه با مسیر تشدید تنشها مخالفت کرده است. وزارت امور خارجه چین خواستار خویشتنداری شده و علیه پیامدهای گستردهتر ادامه درگیریها هشدار داده و تاکید کرده که مسئله هستهای ایران باید از طریق گفتگو حلوفصل شود. این موضع، بازتابدهنده فلسفه دیپلماتیک پایدار چین است یعنی ترویج حل مسالمتآمیز درگیریها، احترام به حاکمیت و پایبندی به قوانین بینالمللی.
نقش سازنده چین بهعنوان میانجی، صرفا یک ادعا نیست – بلکه دستاوردهای واقعی گواه آن هستند. پکن در جولای سال گذشته، موفق شد توافقی برای آشتی بین دو گروه فلسطینی حماس و فتح برقرار کند و ظرفیت دیپلماسی اصولی را به نمایش بگذارد.
حتی مهمتر از آن، چین نقش کلیدی در تسهیل آشتی تاریخی میان ایران و عربستان سعودی ایفا کرد؛ دو رقیب دیرینه منطقهای که آشتیشان تا پیش از آن بعید به نظر میرسید. این توافق که در مارس ۲۰۲۳ با میانجیگری چین بهدست آمد، نقطه عطفی در دیپلماسی خاورمیانه بود و نشان داد که تعامل راهبردی میتواند به نتایجی ملموس منتهی شود.
آشتی ایران و عربستان نه فقط روابط دیپلماتیک را احیا کرد، بلکه تنشهای منطقهای را نیز کاهش داد و مسیرهایی را برای همکاری گستردهتر در خلیج فارس گشود. این دستاورد، گواهی بر اعتبار چین به عنوان میانجی بیطرف و متعهد به گفتگو بهجای تقابل بود.
این سابقه روشنتر از همیشه نشان میدهد که چارچوبی چندجانبه و مبتنی بر دیپلماسی نه تنها ممکن، بلکه موثر نیز هست. امروز، در حالیکه تنشها میان ایران و اسرائیل افزایش یافته، چین بار دیگر خواستار خویشتنداری شده و بر اهمیت چندجانبهگرایی و نهادهای بینالمللی مانند سازمان ملل تاکید کرده است.
«شی جینپینگ» رئیس جمهور چین، در جریان دوم نشست سران چین و آسیای مرکزی در قزاقستان اعلام کرد: درگیریهای نظامی راهحل مشکلات نیستند و تشدید وضعیت منطقهای به نفع جامعه جهانی نیست.
با این حال، ترامپ خواستار «تسلیم بیقید و شرط» ایران شده است. تضاد شدید میان درخواست چین برای آرامش و تایید حملات نظامی از جانب ایالات متحده، شکافی عمیقتر را در سطح جهانی نشان میدهد – میان کسانی که به حاکمیت قانون پایبندند و آنان که به دنبال تحمیل اراده خود با زور هستند.
اکنون جامعه جهانی در نقطهای حساس قرار دارد. یک مسیر، به سوی هرج و مرج بیشتر ناشی از نظامیگری و بازیهای حاصل جمع صفر میرود. مسیر دیگر، راهی به جلو را پیشرو میگذارد که مبتنی بر گفتگو، همکاری و حلوفصل مسالمتآمیز اختلافات است. چین، بهعنوان کشوری متعهد به ثبات و تعامل چندجانبه، در موقعیتی منحصر به فرد برای ایفای نقش میانجی قرار دارد که میتواند به کاهش بحران کمک کرده و مسیر صلحی پایدار در منطقه را هموار سازد.