افسانه «نابرابری تراز تجاری» چین و آمریکا

اخیراً، واشنگتن بار دیگر «نابرابری تراز تجاری» آمریکا با چین را به عنوان توجیه اصلی اعمال تعرفه‌ها و سایر اقدامات اقتصادی خود خواند.

با این حال، در این روایت اغلب مسئله اصلی پشت تنش‌های تجاری چین و آمریکا یعنی تمایل واشنگتن به بسط بیش از حد مفهوم امنیت و سیاسی کردن مسائل اقتصادی و تجاری نادیده گرفته می‌شود.

حقیقت این است که کسری تجاری فزاینده ایالات متحده ناشی از انتخاب‌های سیاسی خود این کشور است؛ به عنوان مثال، در زمینه تجارت کالا، دولت ایالات متحده مدت‌هاست که با اعمال کنترل‌های سختگیرانه‌ بر صادرات شرکت‌ها و محصولات فناوری پیشرفته، مانع از تمام تلاش‌ها برای کاهش شکاف تجاری شده است.

واشنگتن با سیاسی کردن مداوم مسائل اقتصادی و تجاری و گسترش بیش از حد مفهوم نگرانی‌های امنیتی، طیف وسیعی از سیاست‌های محدودکننده را اجرا کرده است. گسترش پیوسته دامنه اجرا و تشدید مداوم این اقدامات، عامل اصلی ایجاد یک کسری تجاری است که این روزها آمریکایی‌ها از آن شکایت دارند.

علاوه بر این باید توجه داشت که کسری‌ تجاری مداوم ایالات متحده نه به دلیل عوامل خارجی، بلکه به دلیل چالش‌های ساختاری در داخل خود کشور است و مسائلی مانند کاهش طولانی‌مدت تولید و گسترش مداوم بخش خدمات، وابستگی بیشتر به واردات برای تأمین تقاضای بازار مصرف را تشدید کرده است.

با این حال، ایالات متحده در بخش صادرات خدمات که چین در آن همواره دچار کسری بوده، از مزیت قابل توجه برخوردار است. در واقع، آمریکا بزرگترین منبع کسری تجارت خدمات چین به شمار می‌رود و این شکاف همچنان نیز در حال افزایش است.

با در نظر گرفتن تجارت کالا، تجارت خدمات و فروش محلی شرکت‌های هر یک از این دو کشور در کشور مقابل، وضعیت تجارت بین چین و ایالات متحده از نظر مزایای کلی تقریباً متعادل است.

در همین حال، اقتصاد چین در حال تحول است و داده‌ها نشان می‌دهند که وابستگی چین به تجارت خارجی با یک کاهش قابل توجه، از بیش از ۶۰ درصد در اوایل دهه ۲ هزار میلادی به کمی بیش از ۳۰ درصد در سال ۲۰۲۴ رسیده است.

در پی تلاش‌های مداوم چین برای افزایش تقاضا و تقویت چرخه اقتصادی داخلی خود، مصرف داخلی به محرک اصلی رشد اقتصادی چین تبدیل شده هیچ نشانه‌ای از تمایل چین به دنبال کردن راهکارهایی مانند مازاد تجاری دیده نمی‌شود. نسبت مازاد حساب جاری به تولید ناخالص داخلی چین از ۹.۹ درصد در سال ۲۰۰۷ به ۲.۲ درصد در سال ۲۰۲۴ کاهش یافته است.

همه این موارد به یک حقیقت ساده اشاره دارد که روابط اقتصادی و تجاری چین و ایالات متحده اساساً در مورد منافع متقابل و همکاری برد-برد است. دو کشور با یکدیگر منافع مشترک گسترده دارند و فضای کافی نیز برای همکاری آنها وجود دارد.

از زمان برقراری روابط دیپلماتیک چین و آمریکا، همکاری‌های اقتصادی و تجاری دو کشور به طور مداوم عمیق‌تر شده و دو کشور به با تبدیل شدن به شرکای تجاری و سرمایه‌گذاری اصلی همدیگر، برای عبور از بحران مالی جهانی با یکدیگر همکاری کرده‌اند.

چین به روشنی اعلام کرده است که همچنان به توسعه با کیفیت بالا و گشایش در سطح بالا متعهد است و تلاش می‌کند تا یک محیط تجاری خوب و در سطح جهانی ایجاد کند که بازارمحور، مبتنی بر قانون و مطابق با استانداردهای بین‌المللی باشد. شرکت‌های آمریکایی می‌توانند همچنان به سرمایه‌گذاری‌های خود در چین ادامه دهند، از فرصت‌های توسعه بهره ببرند و به توسعه باثبات، سالم و پایدار روابط دوجانبه کمک کنند.

همانطور که استیو هافمن، مدیرعامل مرکز رشد «فائوندرز اسپیس» سیلیکون ولی در مصاحبه‌ با شینهوا گفته است: «بهتر است به جای پنهان شدن پشت دیوارها، با گشایش درها به دنبال رفاه باشیم.»

گسترش بیش از حد سیاست و نگرانی‌های امنیت ملی آمریکا به تجارت و مجبور کردن شرکت‌ها به انتخاب یکی از طرفین، اصول بازار، فضای باز و منافع اصلی چین و ایالات متحده را تضعیف می‌کند. درس‌های تاریخ به ما نشان می‌دهند که چین و ایالات متحده تا زمانی که با هم همکاری می‌کنند، هر دو سود می‌رسند و وقتی که در مقابل هم قرار می‌گیرند، هر دو متضرر می‌شوند، از همین رو، تقویت همکاری‌های اقتصادی و تجاری همچنان تنها راه مناسب برای دستیابی به منافع متقابل است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا