نقش حیاتی روایت‌‌های فناوری در پیشرفت هوش مصنوعی

ماراتن فناوری هوش مصنوعی آغاز شده اما هنوز موانع موجود در این مسیر بسیارند. با ظهور دیپ‌‌سیک (DeepSeek) در صحنه جهانی، بازارها دچار آشفتگی و مردم گرفتار سردرگمی شدند و با سقوط شاخص‌ها، گوروها و استراتژیست‌های بازارهای سهام، تمرکز سرمایه‌گذاری‌های خود را از  اوپن‌ ای‌آی به دیپ‌سیک تغییر دادند. رونمایی از دیپ‌سیک کاملا بر خلاف انتظارات دنیای هوش مصنوعی بود و رؤیای برخی از بازیگران اصلی برای تسلط و به انحصار خود در آوردن این فناوری بی‌تعبیر گذاشت.

همزمان با تمام ستایش‌هایی که از دیپ‌سیک به خاطر حضور قدرتمندش در عرصه فناوری هوش‌ مصنوعی می‌شود، برخی آن را یک رقیب دوم می‌دانند که به طور طبیعی در فرایند تحول هوش مصنوعی به دنبال کسب برتری است. حال سوال مهم این است که آیا دیپ‌سیک صرفاً در حال بهره بردن از مزیت‌های بودن در جایگاه یک رقیب دوم است و یا در مسیر خلق روایت تبدیل شدن به رقیب اول هوش مصنوعی گام برمی‌دارد؟

به محض دوخته شدن چشمان خیره بازارهای گرسنه به دیپ‌سیک، اعتبار و اعتماد اوپن‌ ای‌‌‌آی (Open AI) در روایت‌های آنها از فناوری و روند توسعه آن کاهش یافت. پیشرفت‌های فناوری رقیب اول در خلاء رخ نمی‌دهد. آنها در دل روایت‌هایی رشد می‌کنند که به درک افکار عمومی از فناوری شکل می‌دهند. اوپن ای‌آی  فقط یک چت بات هوش مصنوعی را به دنیای فناوری معرفی نکرد و با این محصول مفهوم دستیار هوش مصنوعی را به بخش از درک و نگاه عمومی به دنیا فناوری تبدیل کرد.

قبل از رونمایی از چت جی‌پی‌تی (ChatGPT)، هوش مصنوعی از نگاه مردم یک ابزار تخصصی برای محققان، مهندسان و کاربردهای خاص بود اما با تبدیل شدن هوش مصنوعی به یک ابزار روزمره و در دسترس برای میلیون‌ها نفر در سراسر جهان، این وضعیت تغییر کرد. در عین حال، قائل شدن قدر و قیمت ویژه برای نخستین نوآوران و متهم کردن دومین‌ها به فرصت‌طلبی و بهره بردن از دستاوردهای آنان، گاهی کمی با واقعیت جور در نمی‌آید. 

اولین‌ها از خود میراث به جا می‌گذارند و دومین‌ها از مزایای خود به عنوان اهرم پیشرفت استفاده می‌کنند.

اوپن‌ ای‌آی با خلق یک روایت تراژدی، در زمان رونمایی محصول خود تمام رقبای بالقوه خود از میدان خارج کرد. فراتر از بحث روایت، موفقیت ابزارهای اوپن‌ ای‌آی مسئله زمان‌بندی هم بود که قبل و بعد از هر رویداد به خوبی رعایت می‌شد. در اولین گام، اوپن‌ ای‌آی، چت جی‌پی‌تی را درست در یک لحظه‌ مناسب و همزمان با اوج‌گیری اشتیاق مردم به هوش مصنوعی رونمایی کرد.

در حالی که روایت‌ ایالات متحده از خود یک میراث بر جای گذاشته، چین با یک عملکرد خود در زمینه بهره‌وری هزینه از این مزیت به عنوان یک اهرم برای خود استفاده می‌کند. یکی از بارزترین تفاوت‌ها شیوه پیشگامی چین و ایالات متحده در زمینه فناوری، پیشینه‌ای است که این دو در نحوه تصمیم‌گیری خود دارند. در ایالات متحده، ۸۰ درصد از رهبران در رشته حقوق یا رشته‌های مشابه آموزش دیده‌اند که باعث می‌شود در روایتگری مهارت بسیار داشته باشند. در چین، ۸۰ درصد از رهبران در رشته‌های مهندسی یا رشته‌های مرتبط دیگر آموزش دیده‌اند که باعث می‌شود سطح دانش کاربردی و عملی آنان بسیار غنی باشد.

در چنین شرایطی چین می‌تواند با برداشتن دو گام فاصله خود را با آمریکا جبران کند: اول، باید تلاش کند به جای زمینه‌های متعارف فناوری، در فناوری‌های ریشه‌ای پیشگام باشد. شرکت‌های چینی در میان تمام کشورهای در حال توسعه بدون شک پیشگام اصلی فناوری‌های متعارف هستند و به راحتی در توسعه انواع مختلف زیرساخت‌ها از جمله قطارهای پرسرعت، شبکه‌های مخابراتی و کارخانه‌های تولیدی در جهان پیشگام هستند.

دوم، شرکت‌های چینی به دلیل ضعف چین در روایت‌سازی و روایت‌گری، با پیشگام شدن در این عرصه فاصله بسیار دارند. اینجاست که چین و ایالات متحده وضعیتی کاملاً متفاوت دارند. آمریکایی‌ها ساختن روایت‌های خلاقانه و نوآورانه مشهور هستند و نسبت به آینده بیش از آنچه که درباره آن می‌دانند، اغراق می‌کنند. در مقابل مردم چین به خاطر تفکر خلاق و نوآورانه و تمرکز بر کاهش هزینه‌ها شناخته می‌شوند.

وجود چنین تفاوتی در دیدگاه‌های دو کشور، موجب تمایز رویکرد آنان به نوآوری نیز شده است: ایالات متحده در داستان‌سرایی، ترغیب کردن دیگران و ارائه فناوری در قالب یک رویداد ویژه، دست برتر را دارد، در حالی که چین به کارایی، کاهش هزینه و امکان توسعه در مقیاس بزرگتر را اولویت خود می‌داند. بنابراین، چین نیازی دارد که یک استراتژی مشخص را برای گنجاندن روایت‌گری در پیشرفت‌های فناوری خود در پیش بگیرد و نه اینکه صرفاً به مهندسی برتر تکیه کند. موفقیت در پذیرش هوش مصنوعی تنها به پیچیدگی فنی و بهره‌وری هزینه آن بستگی ندارد، بلکه نیازمند آماده کردن بازار و فراهم کردن زمینه پذیرش اجتماعی از طریق روایت‌سازی و روایت‌گری نیز هست که البته بهتر است از نوع تراژدی نباشند.

در میان همه جنجال‌ها و هیاهوها، چین باید روایت خود را بسازد و با استفاده از آن به ذهنیت جامعه جهانی شکل بدهد. درسی که باید از این ماجرا گرفت، کاملا واضح است: پیشرفت‌های فناوری به تنهایی آینده را تعریف نمی‌کنند و داستان‌ها نیز در این فرایند نقش خود را دارند. انقلاب هوش مصنوعی به همان اندازه که در مورد پیشرفت الگوریتم‌هاست به ساختن معنا هم مربوط می‌شود. اگر شرکت‌های چینی می‌خواهند واقعاً در هوش مصنوعی پیشرو باشند، باید به جای عقب ماندن در روایت‌سازی و قبل از اینکه روایت‌ها توسط دیگران شکل بگیرد، شروع به نوشتن داستان چین و ساختن روایت خود کنند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا