مذاکرات ایران و آمریکا؛ از خطوط قرمز تا چالشهای ژئوپولیتیکی
کیومرث یزدانپناه_ کارشناس مسائل بینالملل
بررسی روند مذاکرات میان ایران و آمریکا که در دور جدید در کشورهای عمان و ایتالیا دنبال شده، نشان میدهد که این گفتوگوها هنوز در مرحله مقدماتی قرار دارد و مباحث خطوط قرمز دو طرف هنوز به شکل جدی و رسمی وارد دستور کار نشده است. خطوط قرمز معمولاً زمانی مطرح میشوند که طرف مقابل از محدودههای تعیینشده عبور کرده باشد و در شرایط فعلی، این وضعیت هنوز به وجود نیامده است.
مذاکرات اخیر، که بیشتر بر فعالیتهای هستهای ایران متمرکز است، هنوز وارد فاز منازعه مستقیم بر سر خطوط قرمز نشده است. با توجه به سنگینی مذاکرات و حساسیتهای طبیعی دو کشور، در عین حال که فهرست شفاف و رسمی از منوی مذاکرات اعلام نشده، تحلیل روند موجود نشان میدهد که گفتوگوها حول محور فعالیتهای هستهای جریان دارد. در این مرحله نمیتوان بهطور قطعی گفت که تیم ایرانی چه خطوط قرمزی را تعیین کرده یا طرف مقابل چه خواستههای مشخصی را دنبال میکند، اما نکته مهم آن است که طبیعت مذاکرات بر خروج از یک بنبست استوار است و عقبنشینیهایی از سوی هر دو طرف اجتنابناپذیر به نظر میرسد. میزان و کیفیت این عقبنشینیها بستگی مستقیم به نتایج مذاکرات خواهد داشت.
تحلیل روند مذاکرات نشان میدهد که هر چه مذاکرات به جلو میرود، چالشهای بیشتری بروز خواهد کرد. ممکن است در مراحل بعدی شاهد بگومگوها و اختلافات جدیتری باشیم. با این حال، چشمانداز کلی مذاکرات به سمت توافقی دوطرفه است که رضایت حداقلی هر دو طرف را تامین کند. این توافق، اگرچه ممکن است کامل و آرمانی نباشد، اما میتواند گامی در مسیر مدیریت بحرانهای موجود باشد.
در سوی مقابل، دیپلماتهای آمریکایی با رویکردی متفاوت وارد مذاکرات شدهاند. آنها همچنان از موضع قدرت مذاکره میکنند و برای خود اصول و اهداف مهمی را در نظر دارند. اولین اصل مهم برای آمریکا این است که به جهان، به ویژه به رقبای سنتی خود در اروپا و شرق آسیا و همچنین روسیه، این پیام را منتقل کند که آمریکا همچنان قدرت اول جهانی است. سبک دیپلماسی ترامپ که بعدها در قالب سیاست خارجی آمریکا ادامه یافت، مبتنی بر افزایش نمادین قدرت و جلوگیری از ایجاد تصور افول است. دومین اصل مهم برای آمریکاییها نادیده گرفتن نقش سنتی رقبای اروپایی و بیتوجهی به نقش چین و روسیه در فرآیند حل و فصل چالشهای بینالمللی است.
آمریکا این بار بدون درنظر گرفتن نظرات متحدان سنتی خود به صورت مستقل وارد مذاکره با ایران شده است. سومین و شاید مهمترین اصل آمریکاییها در این مذاکرات بهرهگیری از وضعیت داخلی، منطقهای و جهانی ایران است. آمریکاییها بهخوبی میدانند که ایران تحت فشارهای سنگین اقتصادی و سیاسی قرار دارد و تلاش میکنند از این شرایط برای دستیابی به بهترین توافق ممکن استفاده کنند. آنها میخواهند بدون گرفتار شدن در مذاکرات فرسایشی، حداکثر تا پایان ماه می به توافقی اولیه برسند. نگاه آمریکاییها به این مذاکرات کاملاً پراگماتیک و بر مبنای فرصتطلبی از شرایط موجود است.
از لحاظ اختلافات موجود میان ایران و آمریکا، اولین اختلاف در نوع نگاه به اهمیت و ماهیت توافق است. ایران به دنبال توافق کوتاهمدت برای کاهش فشارهای اقتصادی و سیاسی است، در حالی که آمریکا به دنبال توافقی پایدار و بلندمدت است. ایران خواستار راستیآزمایی رفتار آمریکا پیش از اجرای تعهدات خود است، اما آمریکاییها این موضوع را بیمعنا میدانند و به دنبال توافق سریع و بیوقفه هستند.
دومین اختلاف در لحن و گفتمان مقامات آمریکایی نهفته است؛ در هر بیانیه و اظهارنظر آنها تهدیدات مستقیم یا غیرمستقیم علیه ایران به چشم میخورد که فضای بیاعتمادی را تشدید کرده است. فاصله زیادی میان دو طرف برای جلب اعتماد وجود دارد و این شکاف یکی از موانع اصلی در مسیر دستیابی به توافق محسوب میشود. مانع دیگری که روند مذاکرات را تهدید میکند، نقش رژیم صهیونیستی است که از هرگونه توافق میان ایران و آمریکا ابراز نگرانی میکند و ممکن است از طریق اقدامات خرابکارانه یا تحریکآمیز، روند مذاکرات را تحت تأثیر قرار دهد. حادثه تلخ بندرعباس نمونهای از این نوع اقدامات احتمالی میتواند باشد البته این موضوع را نمیتوان با اطمینان عنوان کرد.
آمریکاییها در مذاکرات به دنبال کاهش تنشهای منطقهای نیز هستند و از ایران میخواهند که رویکرد خصمانه خود نسبت به رژیم صهیونیستی را کنار بگذارد. این خواسته از نگاه ایران بسیار سنگین و حساس است. همچنین در موضوع فعالیتهای هستهای، ایران تمایل دارد فعالیتهای خود را تحت نظارت معقول ادامه دهد، در حالی که آمریکا خواهان توقف کامل این برنامه است یا در صورت ادامه، خواهان مشارکت مستقیم در آن است.
این اختلافات ساختاری باعث شده تا فضای مذاکرات بسیار پیچیده و چالشبرانگیز باشد.
در خصوص همکاری راهبردی ایران و چین، این نکته قابل توجه است که مبنای این همکاری همچنان با ابهاماتی همراه است. اگرچه چین رقیب جدی آمریکا محسوب میشود، اما در ادبیات سیاسی چین، ایران به عنوان یک متحد استراتژیک تعریف نشده است. تجربههای گذشته نیز نشان داده که روابط راهبردی ایران با قدرتهای بزرگ عمدتاً به ضرر ایران تمام شده است. نمونه آن، روابط راهبردی ایران با آمریکا در دوره پهلوی است. اگرچه چین ویژگیهای استعماری و استثماری غربی را ندارد، اما همچنان یک قدرت برتر جهانی است و روابطش با ایران متناسب با منافع ملی خودش تنظیم میشود. در حال حاضر آمریکا نیز در روند مذاکرات توجهی به نقش روسیه و چین ندارد و در پی توافق مستقل با ایران است. بنابراین به نظر میرسد نوع توافقی که میان ایران و آمریکا حاصل شود، تاثیر مستقیمی بر همکاریهای ایران با چین و روسیه خواهد داشت. اگر توافقی حاصل شود، ایران دیگر نمیتواند همان میزان وابستگی به چین را که در دوران تحریم داشت ادامه دهد و ناگزیر تغییراتی در این روابط ایجاد خواهد شد.
با توجه به دیدار سه جانبه میان ایران، روسیه و چین و سفر مقامات ایرانی نظیر آقای عراقچی به این کشورها، باید با نگاهی واقعبینانه به این تحولات نگریست. اینگونه نشستهای سیاسی امری معمول در روابط بینالملل است و نباید از آن انتظار معجزه داشت. ایران برای چین و روسیه متحد استراتژیک محسوب نمیشود و این کشورها نگاه خودمحورانه به روابط دارند. بنابراین نباید اینگونه برداشت شود که این نشستها میتوانند جایگزین مذاکرات مستقیم با آمریکا یا اروپا شوند. شرایط کنونی نیازمند یک دیپلماسی هوشمند، منعطف و فرصتآفرین است. تمرکز اصلی سیاست خارجی ایران باید بر به سرانجام رساندن مذاکرات جاری و دستیابی به یک توافق اولیه باشد.
در صورت شکست مذاکرات، ایران در مسیر بسیار پرهزینه و خطرناکی قرار خواهد گرفت. آمریکاییها مترصد اشتباهات ایران هستند تا با استفاده از آنها اهرمهای فشار جدیدی علیه تهران فعال کنند. گسلهای ژئوپلیتیکی داخلی و منطقهای در صورت شکست مذاکرات فعال خواهد شد و میتواند امنیت و منافع ملی ایران را به طور جدی تهدید کند. به همین دلیل هوشمندی در دیپلماسی و پرهیز از گرفتار شدن در دامهای طراحی شده توسط آمریکا و متحدانش امری حیاتی است.
در مجموع، روند مذاکرات میان ایران و آمریکا در مرحلهای حساس قرار دارد که با پیچیدگیهای فراوانی همراه است. اختلافات عمیق و چندلایه میان دو طرف، دخالتهای طرفهای ثالث نظیر رژیم صهیونیستی، و رقابتهای منطقهای و جهانی، همه و همه نشان میدهد که دستیابی به توافق کاری ساده نخواهد بود. با این حال، ضرورت اجتناب از بحرانهای بزرگتر و هزینههای احتمالی ناشی از شکست مذاکرات ایجاب میکند که طرف ایرانی با حفظ اصول و منافع ملی، از فرصت پیش آمده به بهترین نحو بهرهبرداری کند.
از این رو، هوشمندی و احتیاط در فرآیند دیپلماسی کنونی اهمیت فوقالعادهای دارد. مقامات ایرانی باید مراقب باشند که در دامهای احتمالی طراحیشده از سوی طرفهای مقابل گرفتار نشوند و با دقت و درایت مسیر خود را انتخاب کنند. ضمن آنکه انسجام داخلی و حمایت سیاسی از تیم مذاکرهکننده، از دیگر ضرورتهای این مقطع حساس به شمار میآید. اختلافات داخلی، اظهارنظرهای شتابزده و اقدامات احساسی میتواند موقعیت ایران را در مذاکرات تضعیف کند و به زیان منافع ملی تمام شود.
با در نظر گرفتن تمامی این ملاحظات، تمرکز اصلی سیاست خارجی ایران باید بر دستیابی به یک توافق اولیه معطوف باشد؛ توافقی که بتواند در کوتاهمدت از میزان فشارهای خارجی بکاهد و در بلندمدت فرصتهای تازهای برای بهبود شرایط اقتصادی، افزایش رفاه عمومی، و تقویت جایگاه بینالمللی ایران فراهم آورد. دستیابی به چنین توافقی هرچند دشوار است، اما نه تنها غیرممکن نیست بلکه با رویکردی عقلانی و محاسبهگرانه میتوان آن را به سرانجام رساند.
در نهایت باید گفت، مذاکرات میان ایران و آمریکا در مرحلهای فوقالعاده حساس و سرنوشتساز قرار دارد. اختلافات عمیق و چندلایه، دخالتهای طرفهای ثالث مانند رژیم صهیونیستی، و رقابتهای شدید منطقهای و جهانی، فضای مذاکرات را پیچیدهتر کرده است. با این حال، ضرورت اجتناب از بحرانهای بزرگتر و هزینههای سنگین ناشی از عدم توافق، ایجاب میکند که ایران نهایت استفاده را از فرصت پیشآمده ببرد. در این مسیر، هم حمایت اجتماعی و سیاسی داخلی، و هم دیپلماسی فعال و هوشمندانه، کلید موفقیت خواهند بود.