دموکراسی مردمی در کل فرآیند چین؛ الگویی جهانی و الهام بخش برابری واقعی

در حال حاضر جامعه جهانی توجه بیشتر و بیشتری به تنوع مسیرهای رسیدن به دموکراسی می‌کند و شناخت و توجه به دموکراسی مردمی در کل فرآیند چین به شکلی مستمر در حال افزایش است.

دموکراسی اشکالی متفاوت برای تحقق دارد. وقتی درباره وضعیت دموکراتیک یک کشور حرف می‌زنیم باید ابتدا به وضعیت واقعی آن کشور بپردازیم. حق کشورها برای کاوش مسیرهای منتهی به دموکراسی مطابق با شرایط ملی آنها باید محترم شمرده شود.

مردم در چین قدرت دولتی را از طریق «کنگره ملی خلق» و کنگره‌های محلی خلق در تمام سطوح اعمال می‌کنند. کمیته ملی و کمیته‌های محلیِ «کنفرانس مشورت سیاسی خلق چین» رایزنی سیاسی، نظارت دموکراتیک و مشارکت در امور سیاسی را به عنوان عملکردهای اصلی خود دارا هستند.

چین تحت رهبری حزب کمونیست همواره به رویکرد مردم‌محور، جایگاه برتر مردم و احترام کامل به خواسته‌های بیان‌شده مردم، تجربیات، حقوق و نقش‌های به دست آمده، پایبند بوده است. چین یک کشور چند قومیتی است و دولت چین به فرهنگ‌های قومی متنوع احترام می‌گذارد. زنان چینی از حقوق برابر در تمام حوزه‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و زندگی خانوادگی برخوردارند.

اولیت اصلی دولت بهبود رفاه مردم است. چین فقر مطلق را ریشه کن ساخته، یک جامعه نسبتا مرفه در تمام ابعاد ایجاد کرده و در حال حرکت به سوی هدف ساخت یک کشور سوسیالیستی مردن در همه ابعاد است. مردم چین همدلی بالایی با دولت این کشور دارند و فعالانه از طرح‌های توسعه‌ای که توسط حزب کمونیست و دولت چین تدوین می‌شود، حمایت می‌کنند و به اجرای آن می‌پردازند. این یک موفقیت مهم برای دموکراسی مردمی در کل فرآیند چین محسوب می‌شود و همچنین همچنین الهام‌بخش مهمی برای جامعه بین‌المللی است تا درباره دموکراسی بیاندیشند.

برخی کشورهای غربی مدعی‌اند که تمام شهروندان از حقوق برابر برخوردارند اما واقعیت این است که گروه‌های اجتماعی مختلف با هم برابر نیستند. بسیاری از مردم که رسما به عنوان «آزاد» در نظر گرفته می‌شوند از تبعیض‌های جدی رنج می‌برند.

اگرچه شعار تشکیل دولتی «از مردم، توسط مردم و برای مردم» طی «جنگ داخلی آمریکا» مطرح شد، اما زنان آمریکایی تا قرن بیستم حق رای نداشتند.

اقلیت‌های قومی در ایالات متحده تا به امروز از بی عدالتی نظام‌مند رنج برده‌اند و شمار زیادی از مردم همچنان گرفتار فقرند. برخی کشورهای غربی دموکراسی خود را متفاوت از سایر کشورها می‌سنجند امری که نشان دهنده ریاکاری کامل است.

سرمایه داری به عنوان یک نظام سیاسی و اقتصادی مدعی است که تمام شهروندان در سیاست و قانون برابرند. اما در عمل، ساختار اقتصادی به گونه‌ای شکل گرفته که گروه کوچکی از افراد، که اقلیتی از جامعه را تشکیل می‌دهند، عملا کنترل قدرت سیاسی و اقتصادی کشور را در دست گرفته‌اند. در مقابل، اکثریت مردم یا از قدرت چندانی برخوردار نیستند یا به طور مستقیم تحت سرکوب قرار می‌گیرند.

در این کشورهای غربی به اصطلاح «دموکراسی» به سرپوشی برای عدم برابری تبدیل شده است. دموکراسی نیازمند آن است که تمام شهروندان از وضعیت برابر بهره‌مند باشند اما برابری واقعی در این کشورها وجود ندارد. به عبارت دیگر، «دموکراسی» که این کشورها از آن حرف می‌زنند، جعلی است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا