چندقطبی شدن؛ ضرورتی برای تقویت صلح و رفاه
۲۰۲۵ سال هرج و مرج ژئوپلیتیکی خواهد بود. آنچه پیش رو است ممکن است تلاش مستمر آمریکا برای حفظ جهان تکقطبی مقابل موج چندقطبی باشد. شمشیرها از رو بسته شده و مهار ماجراجویی «دولت پنهان» ایالات متحده و دستنشاندگان آن بر عهده پایتختهای بزرگ «جنوب جهانی» است.
«جنوب جهانی» و نمایندگان اصلی آن یعنی پکن، مسکو، برازیلیا، دهلی نو، آنکارا و تهران برای تقویت روند چندقطبی چه انجام خواهند داد؟
«بریکس» با پیوستن اخیر اندونزی به عنوان یک عضو کامل و نیجریه به عنوان عضو شریک، در خط مقدم این نبرد برای تاثیرگذاری میان یک غرب متخاصم، موعظهگر و یک جنوب صلحطلب و عملگرا خواهد بود.
اعضای بریکس باید در میدان نبرد رسانهای برای خنثیسازی این ایده که بریکس جنبشی «علیه غرب» است، به سختی تلاش کنند و به بیان دقیقتر ابراز دارند که یک جایگزین برای نظم بینالمللی معیوب و ناکارا است که به روی همه کشورهای مستقلی که در آرمانهای چندقطبی مشترک دارند، باز است؛ چند کشور قدرتمند که از نظر سیاسی مناطق اطراف خود را تثبیت و از نظر اقتصادی غنی میسازند و با سایر مراکز قدرت منطقهای جهان تعامل خواهند داشت.
این چیزی است که «کارل اشمیت» در کتاب مهم خود تحت عنوان «نوموس زمین» که طی جنگ جهانی دوم نوشته شد، پیشبینی کرد: تقسیم سیاره زمین بین مناطق بزرگ (فضای بزرگ، حوزههای نفوذ) که پیرامون مراکز قدرتمندی که فضای آنها را کنترل میکنند متمرکز شده است.
نشست امسال «سازمان همکاری شانگهای» یک اقدام به شدت مورد نیاز برای هماهنگی میان اعضای این سازمان، پس از تحولات اوکراین به دنبال روی کار آمدن دولت «دونالد ترامپ»، به منظور جلوگیری از هرگونه تلاش برای شکستن مشارکت راهبردی میان چین و روسیه به عنوان دو ابرقدرت اوراسیا، خواهد بود.
گذار به سوی چندقطبی شدیدا مورد نیاز است، زیرا نهادهای «برتون وودز» و به طور خاص سازمان ملل، نواقص و کمبودهای خود را در تک تک درگیریهای سراسر دنیا طی ۲۰ سال گذشته نشان دادهاند، و بی ربطی روزافزون خود را در ایجاد و تقویت صلح و رفاه به اثبات رساندهاند.
عدم تمایل غرب به اصلاح، تبدیل شدن به نماینده بیشتری از تحولات نظم جهانی و استقبال از ظهور قدرتهای جدید، چندقطبی بودن را برای بیش از هفت میلیارد نفر از انسانهایی که بخشی از «میلیارد طلایی» نیستند، ضروری ساخته است.