تیغ زور و قانون شکنی بیخ گلوی سلطان آبادی ها/شرکت جهاد توسعه ، جهادی زمین های سلطان آبادی ها را دیوار کشی می کند/قانون حکم توقف داد، آنها دیوارکشی کردند
شنیده شد در منطقه ای حوالی حلقه دره و پشت دیوارهای حصار کشیده فرودگاه پیام در مسیر جاده ابریشم، سلطان آبادی ها که اتفاقا باید سلطانی کنند بواسطه داشته های شان اکنون در ورطه ناعدالتی در حال دست و پا زدن اند. اهالی مظلومی که عذر تقصیرشان تنها ستاندن زمین هایی است که سالها برای آن رنج کشیده اند.
فاصله سلطان آباد تا پایتخت فاصله دوری نیست، از مهرشهر و کیانمهر که بگذری به منطقه شهرک ابریشم که دقیق پشت دیوارهای سترگ فرودگاه پیام است میرسی. شهرکی که هنوز علی رغم ساخت و سازهای زیادش کمبودهایی را لمس می کند.
از بیخ گوش شهرک ابریشم که ادامه دهی به سمت حلقه دره معروف که محل دپوی پسماندهای استان البرز تلقی می شود، تابلویی قدیمی که روی آن فلش خورده سلطان آباد، توجه هر بیننده ای را به خود جلب می کند.
تا چشم کار می کند از کشاورزی و آبادانی خبری نیست. فقط ساختمان ها و دیوارهایی فروریخته که معلوم است میان شان جنگی حسابی است، دیده می شود. وسعت زمین را گویا خط کشی، کرت بندی، لیمیت مرزی و حریمی کشیده باشند، از دور نمایان است. به مسیر ادامه می دهیم تابلویی پارچه ای چشم را به درد می آورد، روی آن با خطی درشت نوشته شده، «شرکت تعاونی جهاد توسعه سرم سازی». در میان بلوک هایی بصورت اتاقک نگهبانی ساخته شده و نگهبانان را به صرف حریم داری و دیده بانی در خود جای داده اند.
جاده را ادامه می دهیم. منبع آب بزرگ رنگ و رفته ای از دور نیز چشممان را به خود جلب می کند که در زمان خود نشان از آبادی و کشاورزی دارد و اکنون از او نیز در این کشاکش بی رحمی فقط قواره رنگ و رو رفته اش باقیست مانده وگرنه زبانش در گلو گیر کرده و نای تر کردن زمین را نیز ندارد و تنها نظاره گر تخریب ها و آوارگی اهالی چشم انتظار دادخواهی است.
جلوتر که می رویم باد سرد منطقه همراه با اهالی سلطان آباد از حضورمان استقبال می کند.
چشم که به مردم می اندازی، استیصال و چکنم ها در ذهن تداعی می شود. ذهنم از غم نهان و آشکار آنان ذائقه اش کور می شود. مغزم واژه ها را نمی تواند قورت دهد. مثل خرمالویی گس بین مغز و زبان، گلوگیری را حس می کنم.
وجود جمعیت پر از حرف است. پر از دادخواهی است. پر از دادستانی است.
اولین داوطلب شروع به صحبت می کند. گویا اهالی وی را منتخب حرف های پردردشان کرده اند…..
معلوم است آقای…. آنقدر راه های دادخواهی را پیموده که همه چیز را از بر شده است و به مردم رو می کند و با آرامش اما با اقتدار می گوید همه چیز را خواهم گفت نگران نباشید. کمی در جایش جابهجا می شود و اسنادی به اندازه درد و رنج را در دستانش می فشارد. با صدایی صاف شده می گوید مردم سلطان آباد خیلی نجیب اند حقشان نبود این همه آزار. نجیبانه سخن آغاز می کند و چنین می گوید: تا جایی که سن من اقتضا می کند بسیاری از اهالی سلطان آباد که اتفاقا کشاورز نیز هستند از سال ۱۳۴۲ تا کنون در این منطقه زندگی میکردند. هرچند قبل از سال ۴۲ نیز اینجا اسکان داشتند.
#سند مالکیت ارضی
وی اسناد اصلاحات اراضی را نشان می دهد و با ادله می گوید: طبق سند اصلاحات ارضی که در سال ۱۳۴۹ ثبت شده مشخص کرده که مالک اصلی با حضور امور اراضی و هیئت هفت نفره، در واگذاری زمین های فوق به کشاورزان به توافق رسیده است که اتفاقا تاریخ این توافق به قبل از انقلاب بر می گردد. به عبارتی بنده که هم اکنون با شما صحبت می کنم نسل سوم کشاورزانی هستیم که در این زمین ها کشاورزی می کردیم.
وی ادامه می دهد: حول و حوش ۱۵ سال پیش بود که زمینهای کشاورزی( که از سوی هیئت هفت نفره ای که پیش تر عنوان کردم به اهالی سلطان آباد واگذار شده بود)، به ناگاه مسکن و شهرسازی با زور و قلدری ورود کردند و زمین ها را تغییر کاربری داده و شروع به ساخت و ساز و آپارتمان سازی شد.
وی توضیح داد که ما در این راستا بحثی نداریم چرا که آنها سند ۱۳۵۷ قطعه زمین که جانمایی آنها در نقشه نیز مشخص شده در دست داشتند. اما مشکل موضوع اصلی این بود که، بخشی از این ۱۳۵۷ قطعه زمین، در فرودگاه پیام افتاد. به عبارتی فرودگاه پیام این بخش از زمین ها را تصاحب و بلافاصله دیوارکشی کرد. علنا مسکن و شهرسازی نتوانست زمین خود را از عوامل فرودگاه بازپس گیرد.
از این ۱۳۵۷ قطعه ۵۱ درصد به مسکن و شهرسازی و ۴۹ درصد به مهر آفتاب و شرکت جهاد توسعه سرم سازی میرسید. بنابراین همانطور که گفتم اینها هیچ قدرتی جهت بازپس گیری زمین هایی که در انحصار چهاردیواری فرودگاه پیام بود را نداشتند و زورشان نیز نرسید که فرودگاه را مجبور به پس دادن، کنند. به همین دلیل به سمت زمین های کشاورزانی که سالیان سال از ۱۳۴۹ که سند اصلاحات ارضی و اسامی آن موجود است، هجوم آوردند.
وی یادآور شد: به همین سبب ما معترض وضعیت موجود شدیم که جریان تخریب ها و تصرفات زمین های ما چیست چرا آنها باید بدون هیچ مجوز و حکم قانونی روی زمین های ما دست بکشند وقتی زمین های شان در جای دیگری است.
#با لودر زندگی مان را صاف کردن
وی در ادامه گفت: حدود پنج شش ماه پیش آنها با ۱۰ بیست لودر و ۳۰ ۴۰ تا کامیون تمام کوچه و خیابانهایی که نزدیک به یکصد سال قدمت داشت و از قضا خیابان هایی که در مسیر جاده ابریشم منتهی می شوند و تهران را به قزوین متصل می کنند را در مقابل دیدگان اهالی تخریب کردند.
همین موضوع باعث شد که ما با در دست داشتن اسناد و معترض به کار بیشرمانه این افراد، سلسله مراتب را برای دادخواهی تمام ارگانهای ذیربط طی و مراجعه کردیم و متوجه شدیم با آنها هماهنگ شده اند که درها به روی اذعان مشکل ما، بسته بماند و اجازه ورود و دسترسی، برای دیدن مسوول بالادستی در استان را نداشته باشیم. در نهایت نیز برخی ارگان ها اعلام کردند که ما نمیتوانیم جوابگوی این افراد باشیم اما ما ساکت ننشستیم و ادامه دادیم تا بلاخره توانستیم به دادستان محترم قبلی چهارباغ جناب آقای صفری دسترسی پیدا کنیم. شرح حال ماوقع را با مستندات خدمت او توضیح دادیم و عنوان کردیم که دارند تمام خانه ها را بی دلیل تخریب می کنند و ..حال چه داستانی پشت قضیه پنهان شده حداقل بگویید ما هم مطلع شویم.
،#دادستان محترم رفع ابهام زد و پرونده را به هشتگرد ارجاع داد
خلاصه دادستان محترم رفع ابهام زد و پرونده را به هشتگرد ارجاع داد. ما رفتیم هشتگرد تا از کم و کیف موضوع مطلع شویم. گفتیم این چه حکمی است که شما دادید و اما این ها در حال اجرا کردن آن هستند.
آنها گفتند ما تنها حکم تخریب فقط شش هکتار رفع از ۲۱ هکتار رای گرفتیم و قرار است همین میزان را تخریب کنند. اما قضیه ۲۱ هکتار به اینجا ختم نشد. بلکه از روی نقشه متوجه شدیم که به جای ۲۱هکتار ، ۹۰ هکتار را به زور متصرف شدند. هیچ ارگانی نیز نمی تواند از این تصرفات جلوگیری کند.
دادستان محترم فعلی جناب جلیلی که انسان وارسته ای است توانست تا حدی جلوی رفع ابهام را بگیرد تا دیوارکشی صورت نگیرد.
پیش استاندار محترم جناب دکتر عبدالهی نیز رفتیم و تا حدودی به ما کمک کردند و تماس گرفته شد تا رفع ابهام کسی حق کار کردن ندارد. اما متاسفانه معلوم نیست چه ارگانی یا مسئولین رده بالایی پشت اینها قرار گرفته اند که با وقاحت گوش به مخابره حق کارکردن تا رفع ابهام، نمی کنند و مانند بولدوزر روستا را صاف می کنند و می روند.
از مقام قوه قضاییه جناب آقای اژه ای و از همه مهم تر از مقام معظم رهبری تقاضا داریم بازرسان و یا کارشناسان مورد وثوق خود را برای حل موضوع به منطقه اعزام کنند تا بفهمیم و ببینیم در استان چه خبر است. مگر مردم سلطان آباد جزو این آب وخاک نیستند. کارشناس بفرستید تا مردم را از دست باندبازی ها و حق خوری ها نجات دهید. ما مردم چون هیچ رانتی نداریم باید فدای رانت های مسئولین شویم؟
مردم بیچاره ای که در خانه زندگی می کنند خانه را روی سرشان خراب می کنند بعد با کمک یگان ویژه نیز با مردم برخورد غیر قابل تصور می کنند.
حکم رفع ابهام
وی ادامه داد: ما از دادستانی حکم داریم که تا رفع ابهام کسی کاری نکند اما گوش آنها بدهکار این موضوع نیست. واقعا قدرت اینها از کجا تامین میشود که به راحتی از حق ۲۱ هکتاری شان پافراتر گذاشته و ۹۰ هکتار را تصاحب و دیوار کشی می کنند.
#نقض حکم دادستان و استاندار البرز مبنی بر عدم دیوارکشی تا تعیین تکلیف
در حالی که طبق قوانین برای دیوار کشی مراتبی باید رعایت شود، به فرض برای دیوار کشی، یا تغییر کاربری کشاورزی به تجاری و مسکونی پروسه طولانی باید طی شود اما این ها به راحتی در کمتر از زمان ممکن حکم دیوار کشی گرفتند.
یکی دیگر از اهالی در ادامه صحبت ها افزود: ماجرا بدینجا ختم نمی شود. آنها علاوه بر صحه نگذاشتن روی حکم دادستانی که دیوارکشی و هر عمل دیگر غیر قانونی است و باید منتظر تعیین تکلیف از دادگاه مربوطه ماند. اما آنها گوششان به هیچ حکم قانونی بدهکار نیست و به کارها و اعمال فشار بیشتر برای اهالی همچنان ادامه می دهند. مسیرهای رفت وآمد را برای اهالی کور کردند و تنها یک مسیر را باز گذاشتند و اعلام کردند تنها باید از همین مسیر عبور کنید و به نوعی تمام امور ما را زیرنظر دارند. شما از بنگاه های همین حوالی استعلام بگیرید متوجه می شوید تمام زمین ها را برای فروش گذاشته اند.
#زمین خواری زیر لوای مطالبات دولتی
عده ای زمین خوار زیر لوای مطالبات دولتی با بنر و عکس مقام معظم رهبری و شهید قاسم سلیمانی، این گونه با سواستفاده و پوشش از این عزیزان، زمین مردم را با زور از چنگ شان در می آورند.
#اعمال نفوذهایی از طریق مقامات هشنگرد و کرج
برعکس شده به جای این که ما مدعی مطالبات بحق خودمان باشیم آنها نامش را مطالبات دولتی گذاشته اند. ۱۵ سال است اینجا زندگی می کنیم آنها به ما می گویند غاصب. در حالی که تمام زمین هایی که در حال حاضر از آن ماست از کشاورزان خریداری شده است. سلسله مراتب خریداری و اسناد ما بسیار روشن و مشخص است. بنظر می رسد اعمال نفوذهایی از طریق مقامات هشنگرد و کرج به نفع اینها می شود که می توانند به راحتی زمین خواری علنی داشته باشند. تنها سند و مدرک آنها همان ۱۳۵۷ قطعه هست که ۸۰۰ قطعه آن داخل فرودگاه پیام افتاده، هیچ سند دیگری ندارند. یعنی پلاک فرعی ۳۰ سلطان آباد حدود سیصد هکتار است . ۱۶۶ هکتار اینها زمین دارند اما اینها به مقدار خودشان بسنده نمی کنند و می گویند عین ۳۰۰ هکتار متعلق به ما است. حتی مدعی تعلق قلعه سلطان آباد که بالای ۸۰۰ سال قدمت دارد، نیز هستند.
هر صحبتی که ما مدعی آن هستیم تمام با سند و مدرک ارائه می دهیم.
حال این فشار بر دوش مردم افتاده و این مردم اند که باید برای رسیدن و نگاهداری حق شان آب خوش از گلوی شان پایین نرود.
آیا نباید به قدرتی که آنان به آن تکیه زده اند شک کرد؟ و این که چگونه به راحتی می توانند زیر حکم دادستانی بزنند؟
این ها سوالاتی است که ذهن همه ما را درگیر کرده و اکنون دست به دامان قوه قضاییه و مقام معظم رهبری شده ایم. گویا مقامات استانی همه با هم دست در یک کاسه دارند که با چنین پشتوانه ای آنها به طور غیر قانونی به کارشان ادامه می دهند. با این کارها و بیقانونی غیر این است که هدف شان نارضایتی میان مردم نسبت به حکومت است؟ در حالی که ما پشت انقلاب مان هستیم. صدای ما را بشنوید و داد و حق ما بستانید ولو اگر شده کارگروهی که سلامت پیشه باشد برای تعیین تکلیف ما بفرستند.
لینک دانلود ویدئو در تلگرام
گزارشگر و خبرنگار: مسیحااقتداریان
فیلمبردار، عکاس و تدوینگر: محمدمهدی پورعرب